روزی که گفت نه دیگه رفافت رو ادامه ندیم بدجور شکستم...
گفتم:چرا؟
گفت:از هم دور باشیم بهتره..
از اون روز هروقت تنها می شدم چشم هایم تنهایی را تحمل نمی کردند و اشک ریزان خود را خالی از غم می کردند...
|
امتیاز مطلب : 241
|
تعداد امتیازدهندگان : 50
|
مجموع امتیاز : 50